ياد و خاطره مهدي آيينهافروز
امروز روز پروژه بود. ما گاهي وقتها از اين كارها ميكنيم اين همسايهمون عروسي داشت و به رسم مالوف همسايهداري مادرم اسلحه گذاشته بود پشت سرم كه بايد برم. تا شب تو فكر اين بودم كه چه طوري بتونم جيم بزنم و البته اين هميشه از دغدغههاي بزرگ زندگي من است كه چه طوري جيم بزنم
بد نيست قبل از اين كه قضيه جيم خود رو بگم يادي از صادق بكنم. مادر صادق (خدابيامرز) (مادرشو ميگم) فوت كرده بود و بعد از سوم طبق رسم گراشي بايد هرشب يه جا مينشتند كه مردم ميرفتند تسليت گفتن. صادق ازاون هاست كه اين جور جاها بايد كاري براش كرد.ما هم هرشب ميرفتيم دم خونهشون و ميگفتيم آقاي رحماني توي كتابخانه جلسه دارند. اون هم جل و پلاس شو جمع ميكرد و ميزديم بيرون. ولي خوب چون جايي هم نداشتيم بريم مثل بقيه ميزديم به خياباننوردي و دور كلات كردن البته يك بار صادق گير افتاده بود كه به خير گذشت
حالا بعد از ذكر خير آقاي رحماني بگم امشب چه كار كردم. بايد دنبال يه چيزي ميگشتم كه مادرم نتونه نه بياره،يه چيزي كه محبت و رسم توش باشه. نميشد به بهانه فيلم ديدن و فوتبال و اين جور چيزها از زيرش در رفت. از سوي ديگر بچهها زمين گرفته بودند كه بريم فوتبال. سرگرمي ورزشي ما اينه كه هر از گاهي به قيمت چهار هزار تومان ناقابل ميريم سالن ورزشي گراش براي فوتبال. امشب هم از اون شبها بود. هي به اين مخ و كله فشار آوردم. يه بهانه از خيلي قبل داشتم. كه كسي توي بيمارستان بستري باشه اين طوري هم سنت عيادت را به جا ميآوردم و هم ديگه اجتماعي بودن و اين خرت و پرت
اما حالا كي بايد مريض ميشد از محمدعلي شامحمدي شروع كردم تا بچههاي نزديكتر مثل سعيد و اسمال و مسعود، همه رو توي ذهنم به شكلي آش و لاش كردم. اما خوب ممكن بود لو برم. خلاصه به ياد فرشته نجات و زيباي خفته افتادم مهدي آيينه افروز تصادف كرده و بردنش بيمارستان يه نيم ساعت دير رفتم خونه و تا رسيدم سريع زنگ زدم محمود كه ساعت نه بريم عيادت مهدي ، اون دنبال يه بهانه برا جيم از همون عروسي ميگشت از خدا خواسته قبول كرد. سريع شامو توش انداختم و بعد رفتم دنبال محمود و ر فتم عيادت مهدي البته مرخصي شده بود و برده بودنش خونه! و البتهتر اين كه قم بود و اصلاً گراش نبود
رفتيم فوتبال و اين پروژه موفق اعتماد به نفسم و بالا برده بودبدجوري. جوري كه مني كه هميشه شوتام توي هوا بود يكي دو تا گل جوگيري با شوت سرضرب زدم فوتبال چسبيد اما دعا كنيد خدا به مهدي آيينهافروز اين چهره نوراني و خدوم سلامت عطا كنه يه آمين حسينيه اي بفرستيد تا پست بعدي
0 Comments:
ارسال یک نظر
<< Home