داستان هاي قديمي

داشتم يه پيام مي‌نوشتم قطع شد. نا تمام ماند. هنوز كسي چيزي ننوشته است
مجموعه داستاني از داستان‌هاي چاپ شده در الف داريم كار مي‌كنيم. به خاطر همين تمام امشب به در آوردن داستان‌ها از الف گذشت. بعضي از آن داستان‌ها هنوز هم خواندني بود هرچ ند نويسندگاني مثل سعيد داستان‌هاي گذشته خود را قبول نداشته نباشند. اما خواننده‌هايي مثل من كار خودشان را مي‌كنند
بين كارهاي خودم هم يك داستان بود كه دلم مي‌خواهد اينجا بگذارم كه درباره‌اش نظر بدهيد. اصلاً يادداشت‌هاي سه و بيست و يك دقيقه نيمه شب الف، هر كدام به در بخور بود را براي بحث اينجا بگذارم. شما كه حرف نمي زنيد مجبور هم هي خودم ايده از خودم در كنم و ... بعد هم
آخر هم اين كه روز چهارشنبه با هاشميان (رييس ارشاد لار جلسه داشتيم) شايد فرجي حاصل شد و پولي براي انجمن گير آورديم برنامه‌ها را بعداً مي‌نويسم

3 Comments:

Anonymous ناشناس said...

salam hale shoma?
man akharesh nafahmidam injaro vaseye chi mikhayn?vaseye khatere nevisi vaseye goftegoo ya vaseye neveshtane dastano ..gheire

baba begin dige khodeton injaiin faghat ya hame hastan?
baba help!inja iq haraj shode.

rahmani

۷:۱۷ قبل‌ازظهر  
Anonymous ناشناس said...

salam
sharmande dir sar mizanam
bazi vaghta bikari adamo badjori sargarm mikone
omidvaram movafagh bashin to karaton
shaqaieq

۸:۱۴ قبل‌ازظهر  
Blogger Gerash said...

خانم رحماني!
اينجا يك وبلاگه
فقط همين
ولي در نظر داشته باشيم ما و شما وبلاگ را بيشتر در شكل دفرت متن ادبي مي‌بينيم ولي در اينجا نمي‌خواهيم ادبي باشيم درباره هرچيزي كه ذهن را مشغول كند مي‌نويسيم. در حال حاضر اين فعل مي‌نويسم است ولي اميدوارم بقيه بچه ها هم را بيافتند
مي دونم مي‌شه

۱۰:۳۴ بعدازظهر  

ارسال یک نظر

<< Home