در مناقب رییس دانشگاه

شیخنا و استاذنا میرزا خلیل‌اله بهمنی دامت ریاسته
آن دکتر هماره، آن بزرگ آواره، آن مهرگستر دانشجو پرور، دانش دوست هنرور، آن میوه جانی، آن رییس دوست داشتنی ، استاذنا و طبیب قلوبنا میرزا خلیل‌اله بهمنی، بر دانشگاه گاه گاه رییس بود و با دانشجویان‌اش جلیس.

از کودکی او روایت کنند که در زدی و در بشید، و استاد بود در يه قل و دو قل و جر نزدی اگر زدی هم بد جور جر زدی جر زدنی در جوانی به جنگ شد و در میان‌سالی علم آموخت و در پیر مهر ورزید آن سان که شیوه بزرگان است در هر سه به کمال رسید.

در گراش متولد بشد، در پی علم برفت علم بیاندوخت و دل در گرو برگشتن نداشت ولی بیامد. چون از رسول روایت است که در طلب علم باشید حتی در چین، او در طلب علم شد و آنچنان بشد که از چین گذشت به جاپون رسید آنجا علم بخواست او را بدانند از علم پزشکی و ریاست و خود بیاموخت ذن و تائو و شینتو و بسیار علوم غریبه دیگر

و چون در میان مردمان گراش علم‌آموزی مرتبتی یافت. خواستند بنایی کنند که در آن مردم علم بیاموزدند پس گفتند دانشگاه بسازیم. پس شروع کردند. به ابجد سال آغاز آن ابجد بود و سال پایان آن پژگچ (یعنی که در شمار علم ابجد نباشد) و پیش از ساختن سد سکندر و دیوار چین و مرز یاجوج و ماجوج به درازا کشید این ساختن که گراشی‌ها چون ساختمانی بساختند باید چنین بود و چنان بود و هیچ گمان نداشتند که آدم‌اش را چه بشد. پس خواستند بر این رییسی گمارند. کس را شایسته نیافتند بیش از میرزای ما که استاذ بود و شیخ بود و رییس و او رییس بود و تا گاه که او رییس بود آن ساختمان هی ساختندی و تمام نشد و کس را گمان نبود تمام شدن که فقط ساختندی و کس ندانست از چه این همه ساختندی و ساختندی که آن چند دانشجو که آمدی هم از این آمدن پشیمان بودی و روزی صد باری توبه و استغفار کردی که «این چه غلط کردیم که اینجا را در دفترچه زدیم»

از عجایب رفتار میرزا رییس این بود که طی الارض کردی علناً، در پایتخت هیات علمی بود و در گراش رییس دانشگاه پس بین این دو منصب که هر دو گرامی بود نتوانست که برگزیند. او را اصرار کردند که انتخاب کن گفت ما از کودکی هم خدا را خواسته‌ایم و هم خرما حال چون اصرار بورزید به شدت، باشد هردوانه. گفتند چون هزار فرسخ بپیمایی که تهران در شمال باشد و این ده‌پاره در جنوب. گفت طی الارض کنیم. پس طی الارض کرد از جیب بیت‌المال که حقش بود چون علم فراوان داشت و در گراش کس دل نکرد که منصب بپزیرد. از زیادی گفتار مردم پشت سر

در طریق طی الارض او اختلاف بسیار است گروهی گویند یابویی داشت تیز پا که هیچ چهارپایی به گرد او نرسید. گروهی گویند شالی داشت چون مرد بزرگ (سوپرمن) ببستی و پریدی و بیشتر مروی است که طی‌الارض نکرد بلکه طی الآسمان کرد. و آسمان را دوست بداشت بلیطی آبی رنگ به دست بگرفت و می‌پرید از تهران به بندر و از بندر به گراش و باز از گراش به لار از لار به تهران و از تهران به شیراز و از شیراز به گراش و از گراش به الی ماشااله آن قدر پرید که هیچ استاد پروازی نپریده بود که او رییس بود و رییس بماناد.

در طریقت او بسیار حسد ورزیدند از خُرد و بزرگ و از مه و که، که دانشجو نواز بود بسیار و دانشجویان خنگ بودند و این در نبیافتند که از سر لطف باشد این، قوت لایموت ایشان را از بهترین طباخ‌خانه سفارش بداد و دانشجویان ناسپاسی افزودند و او خشم نگرفت هیچ‌گاه و باز لبخند بزد و در ماه صیام برایشان جشن بگرفت و افطاری بداد که از اوست که گفته :«تا توانی دلی به دست آور بعد خواستی کالبدشکافی کن» و استاذ همواره در پی دل به دست آوردن بود و دل شکستن را روا نداست که در طریقه شینتو این نبود که او در جاپان بخواند.

پس روزی که دانشجویان به عادت مالوف اعتصاب کردندی و نعمت باری تعالی بر خاک بریختی و اصوات نابهنجار از خود در آوردی او را توصیه کردند بزرگان که بر این دانشجونمایان خشم گیر و به جهنم کمیته انضباطی بفرستشان که عقوبت شوند. میرزا رئوف بود و دانشجو پرور و در طریقه او دانشجو محوری بود گفت : «بگذارید حال‌شان را بکنند. سرگرمی ندارند حیوونکی‌ها» پس همه از این درایت، حق به او دادند. و اعتصاب سرگرمی سالم دانشجویان بوده، انرژی خود تخلیه کنند. با اناث ارتباطی به هم زنند و روزگارشان به این کام بگذرد که کاری کرده‌اند و ندانستند که این همه از طبع بلند میرزا بود و او نخواست و گرنه توانست چنان کند که دیگران کردند و او نکرد که او دیگران نبود و او، او بود.

در مرگ شیخ روایت است که هزار دانشجو چون خبر بشنیدند فی‌الحال جان به آفرین تسلیم کردند و ملازمان او در در آن دنیا بودندی. و در ختم‌او ته دیگ سرو بکردند که روایت است او این بسیار دوست بداشت آن سان که مردمان او را دوست بداشتند که مهربان بود و آخر مهرورزی بود و البته به چشم استادی خوش تیپ هم بود.

در مناقب شیخ مهدی عالم‌النت

آن لاین باش تا سرافراز همی‌بود
آن رییس اینترنت، آن راننده موتور جت، متنفر از وینستون و کنت، بیانگذار و بزرگ شرکت و انجمن رایانت، شیخ مهدی عالم‌النت، بزرگ بود و از اهالی امروز بود. و اینترنت‌اش یک روز بود و دیگر روز نبود.
انجمن‌اش چون کشتی نوح بود و در آن هر جانوری پیدا همی‌شد و هر اندیشه‌ای. چون خدایگانی در انجمن بود آن‌سان که فرعون را در جیب همی‌کردی و بیم موسی نداشتی که او را آسیه نبود. که موسی پرورید هنوز
در انجمن‌اش از کودک خرد بودی تا دخترباز ضرب، از کسرا بودی تا کیوان و هریک چیزی در سر بودی و هزار چیز بر زبان در گوشه‌ای برره‌ای حرف زدندندی و دیگری فینگلیش تایپ همی کرد. خلاصه خرتو خری بود حسابی که خلق را از این خر تو خر خوش‌آمدی خوش آمدنی، پس هی کارت خریدی
انجمن بانوانی تاسیس همی کرد که آقایان پلکیدی که دنیای زنان چه بود و هی ور زدندی و بانوان خنده کردی و باری این بود آن سان که در گفتگوی آزاد بودی. پس تا قیامت مردان گفتی زن چی بود و اخ باشد و زنان از زندگی بدون مردان تعریف نمودندی. و هر دو در انتظار التفات و گوشه چشمی همی‌بود و شیخ ما این بدانست و گفتی: «بگذار کارشان را بکنند جوانان‌اند» و سپس خندانکی فرستاد با انگشتی برافراشته که زشت بود این جای بنماییم.
چون ادعای بزرگی قوم نمود گفتند معجزه‌ای نیز از خود داری؟ گفت: «سال‌ها مردمان روز را کار کردی و شب خفتی، ما به معجزت کارت شبانه مردمان را روز خواب کردیم و شب بیدار داشتیم» گفتند:«دیگر معجزتی بنما که به علم تو ایمان آوریم، بیش» گفت:«خدای در هر تن یک جان آفرید. ما در انجمن یک تن داریم که ده آی دی و جان دارد و شاید هم بیش.» معجزات بسیار دیگر هم داشت که به عصای Asp و جاوا بنمود و مردمان متحیر بودند و مجذوب از این‌ها تا سال‌ها
گروهی او را گفتند که اینترنتی که تو آوردی مایه فساد هست که دختران و پسران عزب با نام فارسی و معرب همی برای هم Love بترکانند و پی ام دهند و از این‌ها. گفت: «آنان کنند هر چه باید کنند چه اینترنت باشد چه تلیفون چه اس ام اس» پس گفتند: فیلتر کن آنچه ناپسند آيد. گفت:« این جغله‌ها که من همی‌بینم فیلتر میلتر همی سرشان نشود»
گویند هزار جان داشت که چون یکی به فیض هک رسیدی و رخت بربستی دیگری را جان دادی که این من نه منم نه این تن و پیراهنم انجمنم مال منم، هر چی که دارم مال تو، بوی گندم مال...
در مناقب وی بسیار تذکره‌هاست که جماعت او را دعا همی‌کردند تا اینترنت مجانی و عیدانه بداد و نفرین همی کردند تا اینترنت داون همی‌شد. پس روز حساب چون پای معامله رسید. در جمع و تفریق این همه دعا که خلق بنمودند و این همه نفرین که فرستادند فرشتگان را غامضی بیش آمد. پس خود برنامه همی‌نوشت و اشانتیون روی آن بداد بیست ساعت اینترنت شبانه پس به بهشت رفت. از احوال در او بهشت که گوارا بادش، کتابی‌ست مکتوب با نام «مقامات اینترنت در فوایدنا و مضراته»
گویند کتاب ادعیه با فرمت PDF تنسخ بکرد که «چگونه هک در بکنیم» «راهنمای گیم بازی در سه سوت» و بسیار از این‌ها که در کتب تاریخ و سایت Google (فرمت Htmal و کودینگ UTF8) مکتوب است و محفوظ پس توان دید و عبرت گرفت که مهندس کامپیوتر بودن چه بلایی سر بچه مردم آوردی که اون این شدی که مایه عبرت بود تا ابد الدهر
در پایان کار او روایت بسیار است اما روایت شیخ محمد (یار و همراه او) معتبرتر بنمود که گوید: چون به فیض وصال رسید آنلاین بود و آن لاین بمرد و چون اکانت نامحدود داشت اینترنت‌اش قطع نگردید تا سال‌ها و چون چراغ‌اش روشن بود و روشن ماند کس را گمان رفتن اش نبود و او را زنده و حی دانسته‌اند تا قیام قیامت.

عبور از فيلتر

هر كي هر چي پروكسي گير آورد بزاره اينجا كه بقيه استفاده كنن اما قبلش خودتون اونو تست كنين تا مطمئن بشين
211.63.210.60:40050
احتمالا عكس نمياره
130.75.87.84:3124
بعد از 10 ثانيه منتقل ميشه
130.75.87.83:3124
212.175.113.52:3128
128.238.88.64:3124 سرعتش پايينه
128.238.88.65:3124
دنگ و فن داره128.220.247.28.3124
199.77.128.193:3128 خوبه