خيامی

ابر آمد و بر سر سبزه گریست
بی باده گلرنگ نمی‌باید زیست
این سبزه که امروز تماشاگه ماست
تا سبزه خاک ما تماشاگه کیست

همه جا سبز شده است سری به دشت زدم. به کوه زدم. همیشه بیش از آن دلم باز شود این جور جاها حالم گرفته می‌شود بهار کوتاه گراش بیشتر حال آدم را می‌گیرد. اول سرمای لر کش بعد یک ماه وضع خوب است و دیگر تابستان داغ عرب سوز رفتن و چریدن توی سبزه و چمن آن هم تنهایی و کسی نباشد که مسخره بازی در بیاوریم و چرند بودن اطراف را از یاد ببریم، آدم را می‌ترکاند اگر این دوربین نبود زار و زار باید می‌نشستم و گریه می‌کردم. گریه که نه فریاد. یک جیغ بلند که کوه آن را انعکاس دهد.
این حال به هم خورده از چیزی‌هایی که دیگران لذت می‌برند را توی ادبیات می‌گویند حال خیامی. خیام گاهی وقت‌ها خیلی بیشتر از نهلیست‌های دیگر می‌چسپد (با پ)
هر سبزه که بر کنار جویی رسته است
گویی ز لب فرشته خویی رسته است
پا بر سر سبزه تا به‌خواری ننهی
کان سبزه ز خاک لاله‌رویی رسته است

شاید دیگر از کوزه و لاله و گل و سبزه گفتن موضوعیت نداشته باش ولی گاهی حال ما همین است. تصویر ما که گاه توی صفحه تلویزیون می‌افتد چیزی بیش از دیدن تصویر از خود بهتر ما در لاله نیست. این نوشتن‌ها که می‌بینم آن‌هایی که خیلی بهتر از ما نوشته‌اند گهی نشده‌اند همان لاله‌رویان هستند که نابود شده‌اند.
ای کاش که جای آرمیدن بودی
يا این ره دور را رسیدن بودی
کاش از پی صد هزار سال از دل خاک
چون سبزه امید بر دمیدن بودی

کاش امید بر دمیدن بودی. يا این ره دور را رسیدن بودی. لا اقل عکس‌هایش را ببینید.
پی نوشت : این هم یک هفته بعد و دوباره زدن به کوه و صحرا این بار با دیگران

تلپ

چند وقتی بود که خدا توفیق حاصل نمی‌کرد یک تلپ درست و حسابی داشته‌باشیم. در هنگام شب شعر ولایت این توفیق حاضر شد که در محضر جناب اقای فرهمندفر باشیم ایشان از زمان امتحان ICDLدر تابستان مختصر بدهکاری شامل پنج پیتزا به آقای غفوری داشتند که حال دلیل آن که درخواست تقلب بود بین خودمان بماند. خلاصه در اواخر شب شعر با یک سری تمهیدات خاص آقای غفوری در سالن حضور یافتند راست‌اش تشریح چگونگی راضی کردن ایشان از حوصله بحث خارج است و تازه نوعی لو دادن شگرد است. اما نتیجه کار موافقت دوست گرامی و بهتر از جان ما با خرید یک فقره پیتزا کوچک و سه ساندویچ شکاری برگر بود. که با موفقیت اکل گردید مراتب جهت استحضار دوستان به شکل مکتوب و مصور مرقوم گردیده است. که تصاویر اخذ شده را می‌توانید در مرکز محترم فوتوبلاگ گراش ملاحظه بفرمایید.
نتیجه گیری اخلاقی
1.نماز خود را اول بخوانید (آقای فرهمند فر معتقد بودند هر وقت نماز خود را سروقت نمی‌خوانند بلایی سرشان در می‌آید)
2. اصلاً تقلب نکنید
3. خواستید تقلب کنید هم از دسترنج خودتان تقلب کنید.تاکسی خبردار نشود
پی نوشت
بر خود ضروری می‌دارم از جانب خودم یعنی محمد خواجه‌پورهمچنین آقای مسعود غفوری و آقای سعید توکلی مراتب سپاسمندی مجدد خود را از آقای فرهمند اعلام دارم. خدا به ایشان توفیق عنایت کند