وقتی عيد باشد
بايد گفت، چارهای نيست
عيد مبارک
چیزی که توی عید به من گیر میده لباس نو پوشیدنه یه جوری خوشم نمیاد انگار دارم مصنوعی میشم البته لباس از زیرمجموعهاون بازیهایی هست که توی عید انجام میدیم حلالیت خواست، تبریک گفتن، و از همه بدترروبوسی شبهای قبل از عید تا حد فوبیا هم میرسم. این که فردا به فلانی چه طور سلام کنم کجا برم کجا نرم، فلانی رو وای اون یکی رو یادم باشه برم خونه خاله اول برم بیش بیبی که بزرگتره هرجا که میرم یادم باشه دست بگیرم، کدوما محرم هستند باید دست گرفت کدوما باید از دور سلام کرد آیا ؟ شاید؟ اما اگه بعد یادم میاد کاش میشد عید رو خوابید بعد دو روز بعد بیدار شد دو روز دیگه یک روز معمولی معمولی، همیشه دلم میخواست خودم بگم امروز روز خوبیه یک جک تازه داشته باشم به همه بگم لباس نو نپوشیده باشم. فقط بگم سلام برای دوستای نزدیک سلام هم نگم فقط نگاشون کنم که بفهمن دارم میبینمشون همین بعد جکه رو بگم. چقدر خوبه فردا هیچی کی لباس نو نپوشیده باشه که معلوم نباشه عیده
اما چارهای نیست باید گفت عید مبارک. آدم بودن یعنی مثل بقیه بودن لباس نو میپوشم ولی روبوسی نمیکنم تا اونجایی که میتونم ولی بعضی جاها مجبوری آدم باشی . کوسهه میخواست منو بخوره مجبور بودم مجبور بودم. خدایا لااقل وسط دریا یک درخت برسون خدایا ما رو ببخش. هر جا که هستی. ما که اینجاییم
3 Comments:
سلام عیدتون مبارک واقعا عید از اون امتحانهای سخته لباس نو پوشیدن و دید و بازدید همه زندگی رو به هم می زنه
شقایق
بعضی وختا باس صب کنی جونم یا این که قید همه چی رو ول بشی و بگی قبر بابای پدر سگش ولی یه مشکل کوچولی اینجاس اون هم خودت میدونی تو الان اونی هسی که پایین نوشتم
Mr.K
یعنی همیشه یه چیزایی هس که دستو بچپونه تو پوست گردو
ولی این وسط این تویی که نباس سخت بگیری هر چی سختر باشه زودتر میشکه
-----------------
از بس نصیحت کردم خوابم برد
عید همه سه چارک
بعضی وختا باس صب کنی جونم یا این که قید همه چی رو ول بشی و بگی قبر بابای پدر سگش ولی یه مشکل کوچولی اینجاس اون هم خودت میدونی تو الان اونی هسی که پایین نوشتم
Mr.K
یعنی همیشه یه چیزایی هس که دستو بچپونه تو پوست گردو
ولی این وسط این تویی که نباس سخت بگیری هر چی سختر باشه زودتر میشکه
-----------------
از بس نصیحت کردم خوابم برد
عید همه سه چارک
ارسال یک نظر
<< Home