شرق بامحمدرضا درويشي مصاحبه كرده، مثل اين كه اين درويشي پدرش گراشيه ولي تا حالا اين طرفا نيموده يا اگه
اومده جوري نبوده كه كسي بدونه واقعاً حيفه كه اين جور كسا رو داشته باشيم و نتونيم ازشون استفاده كنيم. همين كه توي تهران و شهرهاي ديگه بدونن اين طرف گراشيه ميتونه اسم گراش رو بيشتر از خيلي كاراي ديگه مطرح كنه. ميبينيد چه طوري لاريها احمد پژمان رو توي بوق ميكنن. ميدن آهنگ كنگره سيد عبدالحسين رو بسازه و خلاصه يادش ميارن كه هنوز لاريه. اما شده ما يكبار به محمدرضا درويشي به عنوان يك گراشي سلام بكنيم. تقدير نخواستيم اين آدم خودش خودشو ساخته رفته دنبال اون چيزي كه ميخواسته ما هم بخواهيم يادش بياريم گراشيه به جايي برنميخوره اين همون فرصتهاييه كه از دست ميره. فردا ميگيم چرا گراش رو كسي نميدونه كدوم خراب شدهاس . گراش همون خراب شدهاس كه آدمها توش حساب نميشن. شهر بي صاحبيه اينجا
خانه به دوش
اول : واسه دیدن کامنتها هم باید کنترل اف پنج بزنین وگرنه کامنتهای جدید رو نمیبینین
دوم : این سریال "خانه به دوش" رو شما نگاه میکنین؟ فعلا جزو بهترین سریالهای تلویزیونه (این تلویزیون هم عجب کلمه سختیه حتی خود فرانسوی ها هم دیگه به تلویزیون، تلویزیون نمیگن) شخصیتهایی داره که بر خلاف بقیه سریالها هیچ کدوم تیپیک نیست. هیچ کدوم از اونها شبیه شخصیتهایی نیستن که تا حالا دیدیم (به جز تعداد معدودی) که این مدیون خلاقیت رضا عطاران نویسنده کارگردان و بازیگر این مجموعه است. حالانمیدونم این سریال به این باحالی رو شبهای احیا چه جوری میخوان پخشش کنن. در ضمن فراموش نشه که عنوان بندی و ترانه پایانی با حالی داره.
دوم : این سریال "خانه به دوش" رو شما نگاه میکنین؟ فعلا جزو بهترین سریالهای تلویزیونه (این تلویزیون هم عجب کلمه سختیه حتی خود فرانسوی ها هم دیگه به تلویزیون، تلویزیون نمیگن) شخصیتهایی داره که بر خلاف بقیه سریالها هیچ کدوم تیپیک نیست. هیچ کدوم از اونها شبیه شخصیتهایی نیستن که تا حالا دیدیم (به جز تعداد معدودی) که این مدیون خلاقیت رضا عطاران نویسنده کارگردان و بازیگر این مجموعه است. حالانمیدونم این سریال به این باحالی رو شبهای احیا چه جوری میخوان پخشش کنن. در ضمن فراموش نشه که عنوان بندی و ترانه پایانی با حالی داره.
قشنگاش كرديم
دنبال اين بودم بشه توي اينجا عكس هم گذاشت ولي يگ بار كه از هلو استفاده كردم نشد يا من سردر گم شدم . حودر اينبار تعريف سايت فليكر رو كرده بود ما هم رفتيم كار كردن باهاش آسون بود براي امتحان مطلب رو همونجا نوشتم اما اگه امروز سرزده باشيد ديد كه خر تو خر بود و نميشد خوند پس اين بار عكس رو اونجا آپلود كردم بعد توي بخش اچ تي ام ال اينجا زياد كردم. دليل اين كه دارم انگليسيها رو اين طوري مينويسم هم اينه كه اگه لاتين بنويسم و شما از پاراگراف چپ به راست استفاده كنيد سطرها تهاش مياد اول
خلاصه خواستيد عكس بزاريد عكسهاي زياد گنده نذاريد وگرنه پاك ميكنم. با اين وضع اينترنت بخواين عكس هم بذارين
خلاصه كلام اين كه دامبولش كرديم بيا و بين
یک برنامه خوب برای آدمهای بد
یه برنامه توپ پیدا کردم که خیلی خیلی باحاله. معمولاٌ یه سایتهایی هسش که به محض مراجعه کامپیوتر شما رو آلوده میکنن. مثل سایتهای بد و هک و کرک. آدمیه دیگه! نمیشه جلوشو گرفت. بعد از چند وفت مرورگر اینترنت شما دچار مشکل میشه. مثلاٌ هوم پیج تون یه سایتی میشه که هر وقت تغییرش بدین دوباره بر میگرده سر جاش یا اگه روی دکمهی جستجو کلیک کنین یه سایتی که خودش دلش میخواد باز میکنه. یا یه آیکونهایی روی دسک تاپ یا کنار ساعتتون درست میشه . بعضی از این برنامه راحت پاک میشه اما بعضی دیگه حتا ما که این همه ادعای پروفشنال بودنمون عالم پر کرده هم نمی تونیم پاکش کنیم. از الان دیگه غصه این برنامه ها رو نخورین.یه برنامه هست که راحت اونا رو پیدا میکنه. اگه به این سایت برین میتونین اونو دون لودش کنین. برنامه خوبیه کارایی میکنه که حتی نورتون هم نمیکنه من رفتم تو سایت سیمانتک و به صورت آن لاین کامپیوترمو چک کردم ولی هیچ چی پیدا نکرد. فقط یادتون باشه که هر چند وقت یک بار اونو آپ دیتش کنین
Name: hameh.blogspot.com Serial: UHLLSSCVPC-0208388327
دعوا
مثل اين كه عصري توي خيابون اصلي يه دعواي حسابي شده. ما كه توي زيرزمين هستيم و نميدانيم چه خبره. اونا كه ميدونن كمك اطلاعاتي لطفاً
Indian Movies Complex
شما حتما داستان این فیلم هندی رو شنیدین که دو تا خواهر برادر هستن از بچگی از هم جدا شدن و وقتی بزرگ می شن عاشق همدیگه میشن ومیخوان ازدواج کنن و بعد یهویی یه پیرزن یا پیرمرد از غیب میرسه و همه چی مشخص میشه و خانواده از هم پاشیده دوباره به هم میرسه. و این یکی داستان رو که یه آدم ثروتمند خوبی هستش که میخواد به فقیر فقرا کمک کنه اما یه آدم بدجنس ترجیحا برادرزنش با همکاری زنش می خوان اون پولا رو بالا بکشن و به آدم خوبه که معمولاٌ خیلی الاغ تشریف دارن بهش نسبت روانی بدن. و البته حتما این داستانو که یه نفر میره دیار غربت و وقتی برمیگرده میبینه که هه! زنش شوهر کرده و این داستان رو که میگه یه زنی یه وقتی عاشق یه مردی میشه و مرده عاشق یه زن دیگه... خلاصه اگه خواستین همه این فیلم هندیها به علاوه چند تا فیلم دیگه رو با هم تو یه فیلم تماشا کنین برین سریال (مهر و ماه) رو ببینین فقط یه لگن بذارین جلوتون که اگه از زور خوشی خواستین بالا بیارین جایی کثیف نشه
گلادياتور
بعضي بازيكنها هستند كه شايد نامشان در تاريخ نماند اما در در ذهن تمااشاگران باقي ميمانند. جوزپه برگومي يادتان است؟ اگر فوتبال ميبينيد «جنارو گاتزو» از آن بازيكنهايي است كه حتي اگر نامش هم يادتان برود ميگوييد ها همون بازيكنه.
گاتزو بازيكن چندان با تكنيكي نيست هرچند اين چند سالهها حفظ توپاش خيلي خيلي بهتر شده. اما بازيكني نيست كه با يكبار ديدن مربياي او را بپسندد. راستش او مرا ياد گلادياتورها مياندازد از اول تا آخر ميجنگد و ميجنگد جوري كه حتي تيماش هم باخته باشد آدم دلش نميآيد شستاش رو به پايين بگيرد چون او جنگيده است. هر چند باخته
گاتزو يه جورهايي داشمشتيست اگر بيايد جنوب تهران خيلي تحويلاش ميگيرند. و البته ميتواند بازيكن مورد علاقه علي پروين و قلعه نوعي باشد. شما اگر طرفدار تيم حريف باشيد اصلاً از او خوشتان نميآيد و اگر توي تيم شما باشد گاهي اعصابتان را بيفكريهايشان به هم ميريزند ولي باز هم حضور همينةاست كه باعث ميشود فوتبال تبديل به سوسولبازي نشود.
راستي ياد كانتونا و لوتيگريهاي او افتادم. يه فاتحه هم براي او بخوانيد
درباره داربي نوشتم. ولي نكتهايي كه توجهم را جلب كرد اين بود كه داربي ميلان خيلي سالمتر از داربي انگليس بود. شكل خطاها و برخورد بازيكنان و حتي رفتارهاي آخر بازي را مقايسه كنيد. ميبينيد انگار سر آلكس و ونژه ديگر شورش را درآورند هر دو تيم از تمام شيوهها براي غلبه بر حريف استفاده كردند چند بار نيستلر روي بازيكنان حريف را سيخونك كرد و يا ويرا مثل هميشه دلش درد ميكرد براي دعواي حسابي، تازه اين بچهه روني رو هم منحرف كرده بودند. داربي ميلان هم گل كم داشت. البته حركات كاكا و چهار اخطاري كه نصيب اينتريها كرد ديدني بود. امسال ميلان و بارسلونا بازيهاي قشنگي دارند شايد بازي برگشت اين دو در جو نيوكامپ چيزي توپي بشود بازي رفت كه متوسط بود.
گاتزو بازيكن چندان با تكنيكي نيست هرچند اين چند سالهها حفظ توپاش خيلي خيلي بهتر شده. اما بازيكني نيست كه با يكبار ديدن مربياي او را بپسندد. راستش او مرا ياد گلادياتورها مياندازد از اول تا آخر ميجنگد و ميجنگد جوري كه حتي تيماش هم باخته باشد آدم دلش نميآيد شستاش رو به پايين بگيرد چون او جنگيده است. هر چند باخته
گاتزو يه جورهايي داشمشتيست اگر بيايد جنوب تهران خيلي تحويلاش ميگيرند. و البته ميتواند بازيكن مورد علاقه علي پروين و قلعه نوعي باشد. شما اگر طرفدار تيم حريف باشيد اصلاً از او خوشتان نميآيد و اگر توي تيم شما باشد گاهي اعصابتان را بيفكريهايشان به هم ميريزند ولي باز هم حضور همينةاست كه باعث ميشود فوتبال تبديل به سوسولبازي نشود.
راستي ياد كانتونا و لوتيگريهاي او افتادم. يه فاتحه هم براي او بخوانيد
درباره داربي نوشتم. ولي نكتهايي كه توجهم را جلب كرد اين بود كه داربي ميلان خيلي سالمتر از داربي انگليس بود. شكل خطاها و برخورد بازيكنان و حتي رفتارهاي آخر بازي را مقايسه كنيد. ميبينيد انگار سر آلكس و ونژه ديگر شورش را درآورند هر دو تيم از تمام شيوهها براي غلبه بر حريف استفاده كردند چند بار نيستلر روي بازيكنان حريف را سيخونك كرد و يا ويرا مثل هميشه دلش درد ميكرد براي دعواي حسابي، تازه اين بچهه روني رو هم منحرف كرده بودند. داربي ميلان هم گل كم داشت. البته حركات كاكا و چهار اخطاري كه نصيب اينتريها كرد ديدني بود. امسال ميلان و بارسلونا بازيهاي قشنگي دارند شايد بازي برگشت اين دو در جو نيوكامپ چيزي توپي بشود بازي رفت كه متوسط بود.
درباره اينجا نوشتن
بهتر شده، اسمال و محمود دارن مينويسن، فقط جون خودتون عادت بكنين كامنت بگذارين اينطور مشخص ميشه آدم چي گفته و بقيه چي گفتن
پيشنهاد هم اومده كه هركسي با يك رنگ خاص بنويسه اينطور بهتره فكر كنم. در ضمن يادتون نره مطلب عنوان داشته باشه كه اين بغل به هم نريزه
بعد اين كه در راستاي صحبتهاي حكيمانه اسمال بايد به كاربران رايانت توصيه كنم
CTRL+F5يادت نره
رايانت از كش استفاده ميكنه يعني اطلاعات اگه موجود باشه از روي كامپيوتر خودشون خونده ميشه نه سرور اصلي به خاطر همين اگه ميخواهيد مطمئن بشيد كه يه صفحه به روز شده يا نه حتماً اين كليد رو بزنيد. بعد نگين ده بار اومديم به روز نكرده بوديد
يك كم آدم باشيم و عادت كنيم به نوشتن ميشه تا سه ماه ديگه سايت رو راه انداخت. ميدونين كه توي سايت نوشتن كلاساش خيلي بيشتره ولي اگه آدم چيزي براي نوشتن و گفتن داشته باشه
سنگ پا
یک) نه این که فکر کنین یه وقت ممکه ما از رو بریم یا خجالت بکشیم یا از این حرفها نهههههههههههه قضیه بیخ تر از این حرفاس. ما هی مینویسیم و هی مینویسیم و هی مینویسیم یدون هیچ بازدید کننده ای یا حداقل بدون هیچ کامنتی. خب ولی ما که پر روتر از اینحرفهاییم
----------------------------------------------------
دو) اگه شما وارد سایت رایانت بشین سمت چپتون یکی از عکسهای دزدیده شده گروه فرهنگ رو میبینین که با یکه جلوه جوات "آه قشنگ" داره خودنمای میکنه. اگه این عکسو نمیبینین کامپیوتر شما احتمالا ایکس پی هستش و طبق روال ایکس پی همیشه خدا یه جاش می لنگه. برای اینکه این سایت و بقیه سایتهایی که از جاوا استفاده میکنن رو خوب ببینین باید این برنامه رو دون لود کنین الف
این ضرب المثلهای مضر
"سحرخیز باش تاکامروا باشی"
همیشه و همه وقت من از این ضربالمثلها بدم اومده ولی اینبار فرق میکنه این ربط داره به مهمترین بخش زندگی آدم یعنی پول.
البته این نکته فقط به درد اونایی می خوره که از سرور رایانت استفاده میکنن. در غیر این صورت مضر بودن این ضرب المثل کماکان سرجای خودش محفوظه. حالا اصل مطلب:
خیلی ساده: شما اگه از یه سرویس شبانه استفاده می کنین می تونین اون رو توی روز هم استفاده کنین به شرطی که قبل از ساعت 8 صبح کانکت شین و مواظب باشین که قطع نشین. این واسه ماه رمضون که شبا فوق العاده اینترنت شلوغه خیلی خوبه. صبح ترافیک شبکه میاد پایین و در نتیجه سرعت تا یه حد مطلوبی میره بالا.
موفق باشید. الف
همیشه و همه وقت من از این ضربالمثلها بدم اومده ولی اینبار فرق میکنه این ربط داره به مهمترین بخش زندگی آدم یعنی پول.
البته این نکته فقط به درد اونایی می خوره که از سرور رایانت استفاده میکنن. در غیر این صورت مضر بودن این ضرب المثل کماکان سرجای خودش محفوظه. حالا اصل مطلب:
خیلی ساده: شما اگه از یه سرویس شبانه استفاده می کنین می تونین اون رو توی روز هم استفاده کنین به شرطی که قبل از ساعت 8 صبح کانکت شین و مواظب باشین که قطع نشین. این واسه ماه رمضون که شبا فوق العاده اینترنت شلوغه خیلی خوبه. صبح ترافیک شبکه میاد پایین و در نتیجه سرعت تا یه حد مطلوبی میره بالا.
موفق باشید. الف
برنامه ريزي
اين چند روز حالم خيلي بهتره، كلاً از ماه رمضان خوش مياد چون منو از شر خوردن راحت ميكنه.هميشه احساس ميكنم خوردن يك جور وقت تلف كردنه و به خاطر همين حالا كمي راحتترم
برنامه خواب بيداري رو هم عوض كردم بعد از اين كه افطاري رو انداختم توش، ميخوابم. اين طوري سه چارتا مزيت داره. اول اين كه از شر چرنديات تلويزيون راحت ميشم. بعد هم اين كه اجبار صله رحم از بين ميبره از خواب كه پاش شدم ميشه فوتبال ديد بعد هم كتاب خوند و ايتنرنت. بعد از سحري دوباره ميخوابم. و توي روز هم همه اش محل كارم هستم و يك سرهايم
با اين شيوه اين دو شب دو تا كتاب خوندم يكي پرتقال كوكي و ديگه هم روي ماه خدا را ببوس از مصطفي مستور كه توي وبلاگ گراش و خودم دربارهاش خواهم نوشت. بايد رفت سحري خورد. پيشنهاد ميكنم اين برنامه كاري رو هم برا ماه رمضون امتحان كنيد
داستان هاي قديمي
داشتم يه پيام مينوشتم قطع شد. نا تمام ماند. هنوز كسي چيزي ننوشته است
مجموعه داستاني از داستانهاي چاپ شده در الف داريم كار ميكنيم. به خاطر همين تمام امشب به در آوردن داستانها از الف گذشت. بعضي از آن داستانها هنوز هم خواندني بود هرچ ند نويسندگاني مثل سعيد داستانهاي گذشته خود را قبول نداشته نباشند. اما خوانندههايي مثل من كار خودشان را ميكنند
بين كارهاي خودم هم يك داستان بود كه دلم ميخواهد اينجا بگذارم كه دربارهاش نظر بدهيد. اصلاً يادداشتهاي سه و بيست و يك دقيقه نيمه شب الف، هر كدام به در بخور بود را براي بحث اينجا بگذارم. شما كه حرف نمي زنيد مجبور هم هي خودم ايده از خودم در كنم و ... بعد هم
آخر هم اين كه روز چهارشنبه با هاشميان (رييس ارشاد لار جلسه داشتيم) شايد فرجي حاصل شد و پولي براي انجمن گير آورديم برنامهها را بعداً مينويسم
چه رزمايش با حالي
اگر شما از بسيجيان باشيد كه انشاا.. هستيد حتماً دعوت نامه رزمايش 55 هزار نفري را دريافت كردهايد. اگر با دقت اين دعوت نامه را بخوانيد ميبينيد در بخش لوازم موردنياز بعد از پتو و شوار و اين جور حرفها رديف آخر و شماره 19 نوشته ميوهو آجيل. من به عنوان يكي از مدافعان سرسخت تخمه شكاندن اين عممل در گرامي داشت تنقلات در جبههاي نبرد را پاس ميدارم. هرچند بهتر بود كه نوع آجيل نيز مشخص ميشد تا به عنوان «تنقلات فرم»در نيروهاي نظامي مورد تاييد قرار ميگرفت. در اين مورد با توجه به تجربيات گرانبهاي خودم تخمه آرژانتيني به عنوان تنقلات برتر و انرژي زا و مفرح زا! پيش نهاد مي گردد
اميدوارم اين گونه اقدامات در جهت توجه به نيازهاي جوانان گسترش يابد
ياد و خاطره مهدي آيينهافروز
امروز روز پروژه بود. ما گاهي وقتها از اين كارها ميكنيم اين همسايهمون عروسي داشت و به رسم مالوف همسايهداري مادرم اسلحه گذاشته بود پشت سرم كه بايد برم. تا شب تو فكر اين بودم كه چه طوري بتونم جيم بزنم و البته اين هميشه از دغدغههاي بزرگ زندگي من است كه چه طوري جيم بزنم
بد نيست قبل از اين كه قضيه جيم خود رو بگم يادي از صادق بكنم. مادر صادق (خدابيامرز) (مادرشو ميگم) فوت كرده بود و بعد از سوم طبق رسم گراشي بايد هرشب يه جا مينشتند كه مردم ميرفتند تسليت گفتن. صادق ازاون هاست كه اين جور جاها بايد كاري براش كرد.ما هم هرشب ميرفتيم دم خونهشون و ميگفتيم آقاي رحماني توي كتابخانه جلسه دارند. اون هم جل و پلاس شو جمع ميكرد و ميزديم بيرون. ولي خوب چون جايي هم نداشتيم بريم مثل بقيه ميزديم به خياباننوردي و دور كلات كردن البته يك بار صادق گير افتاده بود كه به خير گذشت
حالا بعد از ذكر خير آقاي رحماني بگم امشب چه كار كردم. بايد دنبال يه چيزي ميگشتم كه مادرم نتونه نه بياره،يه چيزي كه محبت و رسم توش باشه. نميشد به بهانه فيلم ديدن و فوتبال و اين جور چيزها از زيرش در رفت. از سوي ديگر بچهها زمين گرفته بودند كه بريم فوتبال. سرگرمي ورزشي ما اينه كه هر از گاهي به قيمت چهار هزار تومان ناقابل ميريم سالن ورزشي گراش براي فوتبال. امشب هم از اون شبها بود. هي به اين مخ و كله فشار آوردم. يه بهانه از خيلي قبل داشتم. كه كسي توي بيمارستان بستري باشه اين طوري هم سنت عيادت را به جا ميآوردم و هم ديگه اجتماعي بودن و اين خرت و پرت
اما حالا كي بايد مريض ميشد از محمدعلي شامحمدي شروع كردم تا بچههاي نزديكتر مثل سعيد و اسمال و مسعود، همه رو توي ذهنم به شكلي آش و لاش كردم. اما خوب ممكن بود لو برم. خلاصه به ياد فرشته نجات و زيباي خفته افتادم مهدي آيينه افروز تصادف كرده و بردنش بيمارستان يه نيم ساعت دير رفتم خونه و تا رسيدم سريع زنگ زدم محمود كه ساعت نه بريم عيادت مهدي ، اون دنبال يه بهانه برا جيم از همون عروسي ميگشت از خدا خواسته قبول كرد. سريع شامو توش انداختم و بعد رفتم دنبال محمود و ر فتم عيادت مهدي البته مرخصي شده بود و برده بودنش خونه! و البتهتر اين كه قم بود و اصلاً گراش نبود
رفتيم فوتبال و اين پروژه موفق اعتماد به نفسم و بالا برده بودبدجوري. جوري كه مني كه هميشه شوتام توي هوا بود يكي دو تا گل جوگيري با شوت سرضرب زدم فوتبال چسبيد اما دعا كنيد خدا به مهدي آيينهافروز اين چهره نوراني و خدوم سلامت عطا كنه يه آمين حسينيه اي بفرستيد تا پست بعدي
عصر گراش
شماره چديد عصر گراش هم آخرش دراومد. از مطالبهاي من قرار بود بزنند. هيچكدام را نزدهاند و خيالم راحت شد. طبق آخرين اخبار مصطفي كارگر سردبير نيست و همان گروه كاري قبلي مشغولند .اين بار براي مصاحبه رفتهاند سراغ موسسه توسعه و بيمارستان كه درباره آن و چيزهاي ديگر خواهم نوشت. مطلبي است كه فكر ميكنيد در باره عصرگراش سه ت كه بايد گفت پيام بگذاريد